وقتی محبت ها به کینه تبدیل می شود
در چارچوب ارتباط نزدیک میان دو فرد، اگر رفتار مرد با زن سلطه گرانه باشد، نتیجه آن خشونت خانگی خواهد بود. خشونت خانگی می تواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد. سوءاستفاده مالی و محدودکردن فرد نیز از جمله مشخصه های دیگر خشونت خانگی است. خشونت می تواند عملا یا فقط با تهدید صورت بگیرد؛ همچنین همیشگی یا موقتا اتفاق بیفتد. خشونت در خانواده در میان تمام طبقات اجتماعی، گروه های سنی، نژاد، جنس، شیوه زندگی یا به رغم معلولیت رخ می دهد. خشونت خانگی می تواند در هر زمان - چه در ابتدا و چه پس از گذشت چند سال از ارتباط میان دو نفر - رخ بدهد.
کودکان نیز از تاثیر منفی خشونت های خانگی - چه در کوتاه مدت و چه در دراز مدت - در امان نیستند. تمام اشکال خشونت - روانی، اقتصادی، عاطفی و جسمانی - از قدرت طلبی و سلطه گری فرد آزار رسان ناشی می شود. بنابر آمارهای جهانی حدود 90 درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان و حدود 10 درصد مردان هستند. مردان نیز مورد سوءرفتار زنان قرار می گیرند، اما بخش عمده خشونت خانگی، به ویژه موارد مرگ آور و خطرناک آن، از سوی مردان علیه دختران و زنان خانواده صورت می گیرد. همچنین مردانی که مورد خشونت زن قرار گرفته اند پس از ترک او با تهدید جانی مواجه نیستند، اما دوره پس از ترک مرد برای زن می تواند بسیار خطرناک باشد.
عامل اصلی خشونت علیه زنان را می توان در شیوه های زندگی و باورمردان نسبت به زنان تبعیضی یافت که مانع از برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی می شود. خشونت هم در تبعیض ریشه دارد و هم به آن دامن می زند. سازمان عفو بین الملل اشاره می کند؛ خشونت علیه زن «طبیعی» یا «چاره ناپذیر» نیست، بلکه تظاهری است از ارزش ها و معیارهای تاریخی و فرهنگی جوامع مختلف.
برخی نهادهای اجتماعی و سیاسی خود زمینه ساز تضعیف و خشونت علیه زن می شوند. برخی رسوم فرهنگی و سنتی هم - به ویژه آنهایی که به طور وسواس گونه ای بر پرهیزگاری جنسی تاکید می کنند - می توانند بهانه ای شوند برای خشونت علیه زنان و دختران. از آنجایی که بسیاری از دختران و زنان حاضر نیستند خشونت خانگی را به پلیس گزارش دهند یا نیروی قضائی در برخی کشورها به شکایات در این زمینه ترتیب اثر نمی دهد و آنها را موضوعی خصوصی قلمداد می کند، آمار خشونت خانگی دقیق و منعکس کننده واقعیات نیست. با این حال آمار جمع آوری شده همچنان تکان دهنده است.
در کشورهای اسلامی که تفسیری انعطاف ناپذیر از قوانین شرعی را اتخاذ کرده اند، حقوق زنان با پیچیدگی های خاص خود روبه روست؛ معمولا زنان در ارتباط با ازدواج و طلاق از اختیارات کمتری برخوردار هستند و این موضوع از دید برخی ناظران اجتماعی زمینه ساز خشونت علیه زن در محیط خانه است. بنابر آمارهای سازمان عفو بین الملل خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی 16 تا 44 سال است.
اما برخی کشورها با کمک سازمان های بین المللی دست به ابتکارات تازه ای برای مهار این روند کرده اند. مثلا دولت اسپانیا به تازگی برای مقابله با خشونت خانگی سیاست هایی را اتخاذ کرده که براساس نظرات جمع آوری شده از زنان آسیب دیده تدوین شده است. قوانین جدید برای سازمان های بهزیستی و پلیس اسپانیا قدرت بیشتری در نظر گرفته تا از رفتار خشونت آمیز مرد پیش از خطرآفرینی جلوگیری کنند. این قوانین همچنین از قربانیان خشونت خانگی بیشتر پشتیبانی را می کند تا احساس تنهایی نکنند.
بنابر تخمین دولت روسیه، احتمالا در سال 1999 حدود 14 هزار زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند. با این حال این کشور قانونی برای مقابله با خشونت خانگی ندارد. در کشور آفریقای جنونی تعداد زنانی که در خانه به ضرب گلوله کشته می شوند بیش از آنهایی است که در خارج خانه و توسط فردی غریبه به قتل رسیده اند. اما در کشورهای اسلامی که حقوق زنان با پیچیدگی های خاصی روبه روست؛ معمولا زنان در ارتباط با ازدواج و طلاق از اختیارات کمتری برخوردار هستند و این موضوع از دید برخی ناظران اجتماعی زمینه ساز خشونت علیه زن در محیط خانه به شمار می آید. افکار سنتی و محدودیت های موجود در اینگونه کشورها باعث شده که آماری مستند از میزان حوادث خشونت خانگی ارائه نشود.
اما درباره خشونت خانوادگی و اقتصاد، یک روزنامه نگار، نیز پژوهشی انجام داده است که حاوی نکاتی است، براساس این پژوهش خشونت خانگی می تواند همه زنان را در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی قربانی کند، اما طبق یافته های پژوهشی، این نوع سوء رفتار، با عوامل مالی و پایگاه اقتصادی افراد رابطه مستقیم دارد. بنا به گزارش سازمان بهزیستی ایران در سال 1384، ظرف شش ماه، هشت هزار مورد خشونت خانگی علیه زنان گزارش شده است، یعنی به طور متوسط روزانه حدود 44 مورد خشونت به اطلاع مسوولان می رسد، درحالی که بسیاری از موارد دیگر ممکن است هیچ وقت به نهادهای رسمی گزارش نشود. همچنین بیش از 60 درصد زنان ایرانی، دستکم یکبار در زندگی خود، قربانی خشونت خانگی بوده اند.
خشونت جسمانی، شایع ترین نوع خشونت خانگی به شمار می رود، به گفته دکتر هادی معتمدی، مدیرکل دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی، اغلب موارد خشونت روانی بیشتر است. دکتر معتمدی با استناد به یافته های آماری می گوید که آزار روانی 52 درصد و خشونت فیزیکی 37 درصد خشونت علیه زنان را شامل می شود. خشونت روانی گرچه آثارجسمانی ندارد، اما اثرات آن پایدار و طولانی تراست. در این نوع خشونت نیز، عامل اقتصادی و پایگاه اجتماعی افراد، از عوامل تاثیرگذار است.
بر اساس پژوهش میترا خاقانی فرد که بین زنان مراجعه کننده به مجتمع قضائی خانواده در سال 1382 انجام شده، 4/18درصد زنان بیشترین خشونت اقتصادی را هنگامی تجربه کرده اند که همسرانشان با سوءاستفاده از تمام منابع خانواده سعی داشته اند آنان را کنترل یا به رفتار مطابق میل شوهران، وادار کنند.
درصد بالایی از زنان این تحقیق، تمایل به خودکشی و آسیب رسانیدن به همسر را تجربه کرده اند. همچنین بیش از 70 درصد زنان قربانی خشونت به فکر انتقام بوده و 9/36درصد آنان آرزوی مرگ همسرانشان را درسر داشته اند.
ادامه دارد